ایقان شهیدی: یاسر میردامادی (پژوهشگر دین و فلسفه) در گفتوگو با ایقان شهیدی (دانشجوی دکترای تاریخ اندیشه در دانشگاه کمبریج) طیف پاسخها به آیندهٔ اسلام را به هشت دیدگاه تقسیم میکند. میردامادی این هشت دیدگاه را به سه دستهٔ کلی «حداکثریگرایان»، «طیف وسط» و «پایان دینگرایان» تقسیم میکند و زیرشاخههای هر دسته را برمیشمرد. این […]
ایقان شهیدی: یاسر میردامادی (پژوهشگر دین و فلسفه) در گفتوگو با ایقان شهیدی (دانشجوی دکترای تاریخ اندیشه در دانشگاه کمبریج) طیف پاسخها به آیندهٔ اسلام را به هشت دیدگاه تقسیم میکند. میردامادی این هشت دیدگاه را به سه دستهٔ کلی «حداکثریگرایان»، «طیف وسط» و «پایان دینگرایان» تقسیم میکند و زیرشاخههای هر دسته را برمیشمرد. این نکته شایستهٔ تأکید است که میردامادی در این گفتوگو مستقیماً در باب آیندهٔ اسلام سخن نمیگوید، بلکه در مورد تنوع دیدگاهها در باره آینده اسلام سخن میگوید. به تعبیر دیگر، او نگاهی مرتبه دومی به بحث از آینده اسلام دارد و خود جانبِ هیچ نظریهای در باب آینده اسلام را نمیگیرد، یعنی نگاه مرتبه اولی اتخاذ نمیکند.
• به نظر شما آیا اسلام جایگاهی در دنیای مدرن دارد یا خیر؟ اگر پاسخ شما مثبت است، این جایگاه را چگونه میتوان روشن ساخت؟
– برای پاسخ به این پرسش، خوب است جریانشناسیِ گذرایی از تنوع پاسخها به این پرسش ارائه کنیم.
در طیف گوناگون پاسخها به این پرسش، یک پاسخ مشهور «تلقی حداکثری از اسلام» است. این تلقی، اسلام را در جهان جدید «تئوری جامع ادارهٔ جامعه از گهواره تا گور» میداند. این نظریه در مدل شیعهٔ دوازده امامیاش در قالب نظریهٔ «ولایت مطلقهٔ فقیه» نمودِ سیاسی پیدا کرد و اکنون در ایران حاکم است. خروجیهای رسمی ملموس پیادهسازی این نظریه عبارت است از اسلامیسازی دانشگاهها، گزینش عقیدتی در ادارات، اسلامیکردنِ علوم، حجاب اجباری، تبلیغ فرزندآوری و اخیراً طرحی است که از آن تحتعنوان «صیانت» یاد میشود، که چیزی جز سانسور بیشتر اینترنت نیست. مطابق نظریهٔ «ولایت مطلقهٔ فقیه» همهٔ حیطهها، حتی خصوصیترین عرصههای زندگی، تحتسیطرهٔ دین باید باشد. حداکثریگرایی غیر دموکراتیک به تمامیتخواهی منتهی میشود، گرچه حداکثریگرایی نسخهٔ دموکراتیک هم میتواند داشته باشد که بعداً به آن اشاره خواهم کرد.
البته این تلقی، مدل سنّیمذهب هم دارد که بر ایدهٔ «خلافت» استوار است. مثلاً داعش داعیهدار احیای خلافت اسلامی بود. میدانیم که خلافت حدود صد سال پیش، در امپراتوری عثمانی رسماً پایان یافت ولی از همان زمان تا کنون، تلاشهایی برای احیای آن در جریان بوده است؛ جدیدترین این تلاشها کوشش طالبان برای برقراری «امارت» اسلامی است. طالبان از خلافت سخن نمیگویند اما از امارت سخن میگویند که تفاوت چندانی با خلافت ندارد. چه امارت اسلامی در قالب طالبان، و چه خلافت اسلامی در قالب داعش، مدلهای سنیمذهب حداکثریگرایی غیر دموکراتیک اسلامی است.درست در نقطه مقابل حداکثریگرایان، کسانی قرار میگیرند که میگویند اسلام بهعنوان یک دین، سراسر، دوراناش پایان یافته است. این عده میگویند اسلام در گذشته شاید میتوانست الهامبخش باشد ولی دوران آن امروزه در عصر جدید به پایان رسیده است. نظریهٔ «پایان اسلام» هم دو مدل دارد: نسخهای سکولار دارد و نسخهای دینی. نسخهٔ سکولار پایان اسلام معتقد است که اسلام پایان یافته است چون اصولاً دوران همهٔ ادیان پایان یافته است، چه اسلام، چه مسیحیت، چه یهودیت و چه تمام ادیان دیگر. از نظر آنها ادیان به دوران فکرِ اسطورهای بشر تعلق داشتند و دورانِ فکر اسطورهای بشر به پایان رسیده و ما وارد عصر علم و فناوری شدهایم و در عصر علم و فناوری، ما برای تبیین جهان از علم استفاده میکنیم و امور عملی خودمان را نیز با فناوری حاصل از علم تمشیت میکنیم و به هیچ دینی نیاز نظری و عملی نداریم.
• چهکسانی نمایندههای این نسخهٔ سکولار هستند؟
– در فضای غربی امروز، جریان موسوم به «خداناباوری نوین» در زمرهٔ نمایندگان همین جریان است، چهرههایی مانند ریچارد داوکینز، سام هریس، کریستوفر هیچنز, که حدود ده سال پیش در گذشت، و مانند آنها. در فضای فکری فارسیزبان، هنوز چهرهٔ شاخصی نداریم ولی مثلاً شاید بشود آرامش دوستدار، که اخیراً در گذشت، را نزدیک به این طرز فکر دانست. البته طرز فکر «پایان دین» هم خود یک طیف است. طیفی از این جریان معتقد است که دوران دین به پایان رسیده ولی دین چندان پدیدهٔ خطرناکی نیست؛ طیف دیگر این جریان اما معتقد است دین گرچه «جامی تهی» است ولی تهنشین این جام تهی، سمی و خطرناک است؛ از نظر آنها دین حتی اگر فرضاً روزگاری داروی شفابخشی بوده (که از نظر آنها نبوده) امروزه دیگر دوراناش تمام شده و حالا نه تنها شفا نمیدهد که سمی شده است. دوستدار و خداناباوران نوین به این طیف خطرناکانگار تعلق دارند. این نسخهٔ سکولار «پایان دین» است.
طیف پایان دینانگار نسخهای دینی هم دارد که میگوید اسلام پایان یافته ولی کار دین به طور کل هنوز پایان نیافته است. در نتیجه، از نظر آنها ما باید به آیینهای دیگر و یا عرفانهای نوظهور، که کارکردی شبیه دین دارند، رو آوریم. این هم نسخهای دینی از جریان پایان دینگرا است که «پایانِ اسلام»گرا است و نه پایان دینگرا به طور کل. میانهٔ این دو طیف، چند دسته آرای دیگر هم داریم که نه مثل قطب اول حداکثریگرا است و نه مثل قطب دوم پایان دینگرا است. در این جریانشناسی، دو سرِ طیف را خیلی راحت میشود تشخیص داد. پیداکردنِ رأی طیفهای میانه اما مشکل است؛ چون آنها ترکیبیاند و از هر دو سرِ طیف، یعنی حداکثریگرایان از یک سو و پایان دینگرایان از سوی دیگر بهرههایی دارند. در این طیف وسط مثلاً میشود به جریان تجددگرایان مسلمان اشاره کرد. آنها هم خودشان طیف وسیعی را تشکیل میدهند و نمیشود آنها را یککاسه کرد. اما به نظرم میرسد که دستکم این نکتهٔ محوری در میان همهٔ تجددگرایان مسلمان مشترک است که آنها میگویند بخشی از کارکردهای سنتی اسلام، تا حدود زیادی، در جهان جدید باید کنار گذاشته شود.
منبع خبر «خبرگزاری امین» است و پایگاه خبری _تحلیلی امین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 204402 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09141143384 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه پایگاه خبری _تحلیلی امین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
برچسب های :
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه خبری _تحلیلی امین در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.