تا بوده و هست، به یاد داریم همواره تبریز بهعنوان شهر بدون گدا معروف بوده است، شعار “تبریز، شهری بدون گدا” حاصل همت جمعی صدها خیری بود که در طول چندین سال گذشته به داد نیازمندان رسیده و به کسب روزیشان کمک میکردند اما شاید نزدیک به دو سه سالی میشود که فقر نه تنها در این شهر بلکه در کل کشورمان بیداد میکند و چهره تلخ فقر که بر سر منازل خانوادههای ما نشسته است آنقدر تیره گشته که با تلاش عدهای هم نمیتوان آن را زدود.
حال مدتی است که تبریز با پدیده عجیبی از فقر رو به روست که نه تنها روی سرخ تکدی گران قبلی از جمله آن دستهای که از شهرها و کشورهای دیگر به این شهر آمده بودند را سفید میکند بلکه چهرهای جدید به این شهر داده است.
اکنون در تبریز، علاوه بر زنان و مردان چادر به سر و پوشیده که چهرهشان مشخص نیست و کودکانی که در کنار آنها با لباسهای چرکین و خاکی مینشینند، زنانی هم هستند که با روی باز در خیابانها، پیاده روهای اصلی شهر و حتی مغازهها تردد کرده و با دراز کردن دستشان عباراتی چون “بچهام خیلی مریض است، پول ندارم دارو بخرم” و یا “غذا نخوردهام پول ندارم غذا بخرم” را به کار میبرند اما قضیه آنجایی جالب میشود که این متکدیان، لباس تمیز به تن داشته و یا حتی چهرهی شادابی هم داشته باشند و از طرفی دم از مریضی کودک خود میزنند.
این روزها مدلهای دیگری از تکدی گری در تبریز نیز دیده میشود. از متکدیانی که مردم را در هنگام گذر از خیابانها و پیاده روها گیر میاندازند تا آنهایی که به درب رستورانها و سایر مکانهای شلوغ میروند که در نهایت مردم دلرحم تبریز مجبور به کمک حتی هزار تومنی شوند و خبر نداشته باشند که از صبح چندین نفر اسکناس چند هزاری از سر دلرحمی به آنها داده است. در این میان، تشخیص متکدیان و نیازمندان واقعی از متکدیان سودجو به نوعی بسیار سخت و شاید غیرممکن میشود.
شاید یکی از تغییرات مهمی که به تازگی در چهره شهر هم دیده میشود، افزایش زنان و صد البته مردان چادر به سر در تبریز باشد. شیوهای قدیمی در سایر شهرها که در تبریز چندان دیده نمیشد اما انگار در این روزها در چهره شهر اولینها هم ریشه دوانده است.
طبق مشاهدات میدانی اخیراً متکدیانی از دیگر شهرهای کشور و حتی برخی کشورهای همسایه در خیابانها و میادین شهر تبریز جولان میدهند.
اکثر این متکدیان از شهرهایی چون مشهد و شهرهای جنوبی و حتی اتباعی از کشورهای اطراف در میادین و مکانهای پر تردد اقدام به گدایی میکنند.
زنانی با چادرهای سیاه و کودکانی در بغل، دختران و پسران خردسالی که به زبان فارسی صحبت میکنند با لباسهای ژولیده و کهنه، چهره شهر بدون گدای ایران را تغییر دادهاند.
بسیاری از این متکدیان در محلات حاشیهنشین منازلی اجاره کرده و خانوادگی اقدام به تکدیگری در نقاط مختلف شهر میکنند.
در کنار نهادهای دولتی و غیر دولتی، مردم نیز نقش اثرگذاری در مبارزه با گدایان دروغین دارند، حس نوع دوستی شهروندان باید بهگونهای باشد که نیازمندان واقعی که در هیاهوی این گدایان حرفهای گم شدهاند، طعم شیرین آن را بچشند نه متکدیانی که گدایی را به عنوان شغل انتخاب کردهاند؛ سهم شهروندان از کمک به متکدیان به هر میزان که باشد، تشویق و ترویج این معضل اجتماعی است.
وقتی پشت چراغ قرمز میایستید، فردی شروع به پاک کردن شیشه خودروتان میکند و در قبال این خدمت خود خواسته، طلب کمک مالی میکند. زمانی که در پیادهرو در حال قدم زدن هستید، زنی را میبینید که کودکی را در بغلش گرفته و با ناله و زاری و قسم دادن عابرین به مقدسات سعی در جلب توجه و البته جذب کمک مردم دارد.
تظاهر این افراد به فقر و نیازمندی در کنار ارزشهای ملی و دینی ما که کمک به نیازمند و فقیر را امری خداپسندانه و مطلوب برشمرده است، سبب شده است تا صرف نظر از میزان صحت فقر و تنگدستی این افراد، کمکهای مالی قابل توجهی از سوی مردم دریافت کنند.
گزارش نهادهای انتظامی نیز از درآمد بالای بسیاری از متکدیان شهری حکایت دارد و همین امر سبب تبدیل «گدایی» به یک شغل برای عدهای از شهروندان شده است این در حالی است که قانون صراحتاً «تکدیگری» را جرم تلقی کرده است.
بر اساس ماده ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی هر کس تکدی یا کلاشی را پیشه خود قرار داده باشد و از این راه امرار معاش کند یا ولگردی کند، به حبس از یک تا سه ماه محکوم خواهد شد. چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود علاوه بر مجازات مذکور کلیه اموالی که از طریق تکدی و کلاشی بدست آورده است، مصادره خواهد شد.
ماده ۷۱۳ قانون مجازات اسلامی نیز مقرر میدارد: هر کس طفل صغیر یا غیر رشیدی را وسیله تکدی قرار دهد یا افرادی را به این امر گمارد، به سه ماه تا دو سال حبس و استرداد کلیه اموالی که از طریق مذکور به دست آورده است محکوم خواهد شد.
کنوانسیونهای بینالمللی نیز به این پدیده اجتماعی پرداختهاند به عنوان مثال ماده ۳۲ پیماننامه حقوق کودک مصوب سال ۱۹۸۹ سازمان ملل متحد اعلام میدارد: کشورهای عضو حق کودک را برای برخورداری از حمایت در برابر بهرهکشی اقتصادی و انجام هرگونه کاری که ممکن است زیانبار باشد یا در تحصیل کودک خللی وارد آورد، یا به سلامتی کودک یا رشد جسمانی، ذهنی، اخلاقی یا اجتماعی او آسیب رساند، به رسمیت میشناسند.
برای بررسی بیشتر موضوع سری به محلات مرکز شهر تبریز میزنیم؛ طی این یک سالی که از اطراف محله شهناز شهر گذر میکنم، همواره زنی را میبینم که کنار خیابان نشسته و چادر سیاه خود را بر روی سرش کشیده است به گونهای که حتی چشمانش هم دیده نمیشود، کنار او نشسته و سر صحبت را باز میکنم اما هیچ حرفی نمیزند؛ ۱۰ هزار تومانی به او میدهم و سرانجام با زحمات بسیار آرام آرام از حال و اوضاع خود میگوید؛ “۶۷ سال دارم، همسرم معتاد بود و فوت کرد و فرزندانم هم مرا ترک کردند، اکنون تنها ماندهام و مستأجر هستم و باید خرج و مخارج خود را تأمین کنم.”
وقتی به او میگویم چرا سراغ شغل دیگری نرفتی، میگوید: “دست و پایم از کار افتاده است و توان کار ندارم، مجبورم اینگونه زندگی خود را بگذرانم.”
از او میپرسم نهادی، سازمانی کمکت نمیکنند؛ در جوابم میگوید: “چرا کمیته امداد گاهی دستم را میگیرد اما کافی نیست.”
در همین مدتی که کنار او نشسته بودم، به واکنش شهروندان هم توجه میکردم؛ اکثراً اعتنایی نمیکردند و میگفتند نمیتوانیم اعتماد کنیم اما افرادی نیز بودند که دو هزار تومانی و پنج هزار تومانی مقابلش میگذاشتند.
همین چند قدم آنور تر مردی را میشناسم که سر چهار راه اسپند دود کرده و شیشههای خودروها را تمیز میکند و چندان فرقی با زنی که کنار خیابان نشسته و گدایی میکند، ندارد.
این بار به سراغ او میروم؛ نامش را دقیق نمیدانم اما شنیدهام آقا محمود صدایش میکنند، جلوی خودروام را میگیرد و به اجبار میخواهد شیشه را تمیز کند، قبول میکنم، همین یک دستی کشیده و میگوید تمام، میپرسم چند میشود، میگوید “هرچه کرمت باشد، اما همسرم بیمار است و مستأجر هستم” ۵۰ هزار تومانی به او میدهم. میروم چند دور میزنم و از دور او را تحت نظر میگیرم تا هر وقت کنار خیابان رفت، سر صحبت را باز کنم.
نزدیکتر میروم همین که از مشکلات جامعه میگویم، سر صحبت را باز میکند؛ “در یکی از محلات پایین شهر مستأجر هستم، چهار بچه قد و نیم قد دارم، همسرم بیمار است و با این وضعیت اقتصادی، توان تأمین خرج مخارج زندگی را ندارم.”
میپرسم چرا این شغل؟ میگوید “قبلاً کارهای بسیاری انجام دادم اما در این یکی موفق بودم، بعدشم کار بدی نیست، شیشه تمیز میکنم، اسپند دود میکنم پول میگیرم.”
وقتی میگویم ولی به اجبار شیشه مردم را تمیز کرده و جلوی خودروها را میگیری، عصبانی شده و با خشم جواب میدهد: “خلاصه هر حرفهای فوت و فنی دارد، من هم مجبورم اینگونه باشم.” بلند شده و میرود و دیگر جوابم را نمیدهد.
البته اینها موارد شناخته شدهی تکدیگری هستند، این روزها شاهد انواع دیگری نیز هستیم.
بهعنوان مثال دختر جوانی را میشناسم که دو سال پیش سر چهار راه آبرسان ایستاده و با حالتی از غم و اندوه گفت: “دانشجوی ارشد هستم، پولهایم را دزدیدهاند اکنون باید به شهر خود بازگردم و پولی ندارم لطفاً کمکم کن.”
دروغ نگویم من هم دلم سوخت و تازه همان لحظه حقوقم را گرفته بودم و ۵۰ هزار تومانی به او دادم، البته او هم کلی دعایم کرد.
من هم ماجرا را باور کرده بودم که همین چند هفته گذشته مجدداً او را در دانشگاه تبریز دیدم، شنیدهایم که دروغگوها حافظه ندارند، او دوباره به من گفت دانشجوی ارشد هستم پول ندارم لطفاً کمکم کن. بر خلاف دیگر متکدیان، ظاهری کاملاً دانشجو طوری و تر تمیزی دارد و تاکنون از چندین دانشجو اخاذیگری کرده است.
البته ماجرا همین جا تمام نمیشود؛ همین چند روز گذشته در فضای مجازی دختری به نام فاطمه پیام داد، “سلام و وقت بخیر من با شما در دانشگاه هم گروه بودم مادرم بیمار است و پولی ندارم لطفاً کمکم کنید”پرسیدم کدام درس هم گروه بودی اما پاسخ نداد.
البته زنی را هم میشناسم که تمامی برنامههای دانشگاه تبریز و علوم پزشکی تبریز و مساجد اطراف میرود، حتی برنامههایی که هیچ ارتباطی با او ندارند و هر خوراکی و هر چیزی باشد نه یکی بلکه چندتا چندتا برداشته و زیر چادر خود میزند و میرود و اکنون همه او را میشناسند و با دست نشان میدهند و میگویند “باز هم آمد”.
به سراغ شهروندان میروم تا جویای تجربیات آنها هم بشوم؛ طی گفتگویی که با چند تن از شهروندان داشتم، پی بردم شهروندان تبریزی چندان تمایلی برای کمک به متکدیان نداشته و اعتماد ندارند.
مدیرکل مرکز سلامت شهرداری تبریز میگوید: تبریز فرهنگی داریم که دست وراز کردن برای گدایی کار سختی است و افراد کمی به دلیل سختی وضعیت معیشتی میتوانند رو به تکدیگری روی آورند و اکثراً آنها از شهرها و بهویژه کشورهای دیگر هستند.
او تاکید میکند: مؤسسه حمایت از مستمندان در کنار شهرداری تبریز وظیفهی رسیدگی و جمع آوری آنها را دارند، امیدواریم مسئولین امر بیش از پیش برای رسیدگی آنها اقدام کنند و شهروندان نیز بدون اطلاع به هر گدایی کمک نکنند و اعتبار تبریز، شهر بدون گدا و استان اولینها را بواسطه هم افزایی و همکاری مردم و دستگاههای اجرایی حفظ کنیم.
تراب محمدی، معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجان شرقی نیز در ستاد ساماندهی متکدیان و کودکان کار و خیابانی با تاکید بر اینکه دستگاههای مسئول باید بر وظایف ذاتی خود عمل کنند، میگوید: با توجه به آئین نامه این ستاد، هر یک از ادارات باید متوجه مسئولیت قانونی و خطیر خود بوده و در اجرای وظایف خود دقیق و کوشا باشند.
او ادامه میدهد: با ایجاد تعامل، همکاری و همراهی تمام دستگاهها و با تدوین نقشه راه جامع برای انجام مداخلات و مواجه منطقی با این پدیده ضمن رعایت تمام ملاحظات مورد لزوم این عرصه باید فضای اقدام به تکدی گری را در سطح استان برای متکدیان از بین برد. اسرا درویشی
منبع خبر «خبرگزاری امین» است و پایگاه خبری _تحلیلی امین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 199424 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09141143384 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه پایگاه خبری _تحلیلی امین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
برچسب های :
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه خبری _تحلیلی امین در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.