در چند روز اخیر ویدیوی یکی از شرکتکنندگان در راهپیمایی ۲۲ بهمن با شعار «صل علی سهترکه چشم ترامپ بترکه» وایرال و به ترند اول فضای مجازی تبدیل و دستمایه طنز شده است. اما این فقط فضای مجازی نبود که به این شعار واکنش نشان داد بلکه ماجرا به زمین فوتبال هم کشیده شد. هواداران پرسپولیس پیش از دیدار با النصر با شعار «صلی علی سهترکه النصر باید بترکه» خواهان شکست النصر شدند و به نحوی به جریان انتشار این ویدیو واکنش نشان دادند.
نسیبه پیرایش
در چند روز اخیر ویدیوی یکی از شرکتکنندگان در راهپیمایی ۲۲ بهمن با شعار «صل علی سهترکه چشم ترامپ بترکه» وایرال و به ترند اول فضای مجازی تبدیل و دستمایه طنز شده است. اما این فقط فضای مجازی نبود که به این شعار واکنش نشان داد بلکه ماجرا به زمین فوتبال هم کشیده شد. هواداران پرسپولیس پیش از دیدار با النصر با شعار «صلی علی سهترکه النصر باید بترکه» خواهان شکست النصر شدند و به نحوی به جریان انتشار این ویدیو واکنش نشان دادند.
پس از آن نوبت رسانههای نوشتاری و روزنامهها بود تا به نوعی به انتشار این ویدئو واکنش نشان دهند. برخی به ریشهیابی کلمات آن پرداختند و برخی آن را تفسیر کردند. روزنامه اصلاحطلب هممیهن با انتشار کارتون جالبی به این ویدئو پرداخته است. در این کارتون عارف میپرسد «سه ترکه» یعنی چه؟ و پزشکیان پاسخ میدهد: «یعنی من و تو و جواتی (ظریف)؛ سه تایی سوار موتور شویم» و ظریف جواب میدهد: «اونوقت چشم حسود میترکد.»
اما در میان همه واکنش های طنز به این ماجرا نگاه جدی سید عبدالجواد موسوی از همه بیشتر به دل مینشیند. او نوشته: «ابتذال وقتی فراگیر می شود فقط به موسیقی و فیلم و مجله و لباس محدود نمی شود. همه شئون فردی و جمعی را در بر می گردد. از مراسم عزاداری گرفته تا سیاست داخلی و خارجی را. به عزاداری ها و مولودی های این روزها نگاه کنید و ببینید به چه راحتی دستمایه تمسخر و لودگی می شوند. از سیاست هم که دیگر نگویم.
از سخنرانی های بزرگان این عرصه گرفته تا نوآوری های موسسات فرهنگی و هنری ای که دعوی مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی دارند، در اندک زمانی کارکردی طنزآمیز پیدا می کنند. آخرین شاهکار ما در عرصه سیاست خارجی شعار درخشان: «صل علی سه ترکه، چشمای ترامپ بترکه» است. چیز بدی هم نیست. بیان صادقانه و صمیمانه یکی از همان طبقات فرودستی است که بار اصلی انقلاب تا به امروز روی دوش آن ها بوده و هست و ما فقط آنها را در شعارهایمان تکریم کرده ایم. همان هایی که روزگاری قرار بود یک مویشان به همه زندگی کاخ نشینان بیرزد اما نه تنها چنین نشد بلکه روز به روز دستانشان تهی تر شد و جامههایشان فرسوده تر، تا ما هم چنان شعار بدهیم و آن ها هم چنان فقیرتر و فقیرتر شوند.
قسمت غمبارتر ماجرا آن جاست که این طبقه را به حال خود رها نمیکنیم. به آن ها محتاجیم. دست کم برای شرکت در راهپیماییها و شعارهای حماسی. روزگاری قرار بود با نهضتی عظیم همه آنها را از نعمت سواد و دانش بهرهمند سازیم اما بعد دیدیم اصلا این چه کاری است. آن ها بهتر است با همین میزان سواد و دانش و همین هیئت و هیبت در شمار مدافعان ارزش های فراموش شده باقی بمانند و اگر خبط و خطایی سهوی از آنان سر زد به جای تصحیح آن و یا تلاش برای بهترشدنشان رسانه هایمان را گسیل کنیم تا عیب را به حسن بدل کنند و کلاغ را به جای قناری به خلق الله قالب. و مگر پیشتر چنین نکردیم؟ تا قدس رو پس نگیریم آروم نمی گیگیریم، را به یاد دارید؟ نه تنها کوتاه نیامدیم، نه تنها سعی کردیم به روی خودمان نیاوریم، بلکه کمپین راه انداختیم و سعی کردیم به همگان بقبولانیم درستش همین نمی گیگیریم است نه چیز دیگر. و مگر حضرت مولانا نبود که جهت رعایت حال آن عزیز که روزی قفل را قلف تلفظ کرد دیگر به قفل می گفت قلف؟ مگر ما از مولانا چه کم داریم؟ تازه زیاد هم داریم. مولانا اهل مدارا و تساهل و تسامح بود اما ما آمریکاستیزیم و از این حیث بر تمامی عرفای قبل و بعد از خود برتری داریم. بله، با همین توجیهات و تعبیرات من در آوردی است که از سخنرانیهای پُر طنین و با صلابت شهید بهشتی که وقتی می خواست رئیس جمهور آمریکا را خطاب قرار دهد – آن هم در کوران حوادث تند و تیز انقلابی- از ادب و متانت خارج نمی شد، می رسیم به وضعیت تراژدی کمدی کنونی. شهید بهشتی در آخرین روزهای سال ۵۹ این حرف ها را زده است.
درست در اوج تنش هایی که هر لحظه ممکن است به جنگ و درگیری علنی ختم شود:«آقای ریگان! بشنو. این فریاد خشمگینانه ملت ما را ببین. آیا نمی شنوی که این ملت هنوز با همان شکوه…
با همان خروش. که در ماه های نیمه دوم سال ۵۷. مرگ بر آمریکا را سر داد امروز هم با همان خروش و با همان قهرمانی فریاد دارد که مرگ بر آمریکا و مرگ بر سازشکار». و حالا از آن دیسیپلین و وقار رسیده ایم به «چشمای ترامپ بترکه». گفتم که با این ادبیات صمیمانه و صادقانه آن خانم که درد و بلایش بخورد توی سر همه کاسبان تحریم و دین فروشان و آمریکاستیزان قلابی، هیچ مشکلی ندارم اما وقتی یک رسانه سعی می کند این ادبیات را جایگزین ادبیات یک آدم حسابی کند و روز به روز فاصله اش را با آدمهای درست و درمان حوزه سیاست بیشتر کند، فکر می کنم باید قضیه را جدی تر گرفت. یعنی اگر این ادبیات صرفا مختص این خانم بود شاید اصلا نوشتن این یادداشت هم ضرورتی نداشت اما وقتی میبینی که فلان تریبون دار رسمی هم به جای بیل کلینتون می گوید: بیل کلنگ، باید نگران شد.»
در پایان اگر بخواهیم به ریشهیابی علت فراگیر بودن چنین برخوردهایی در جامعه در رابطه با هر موضوعی و چرایی استقبال از آنها بپردازیم، تنها به حدیثی از حضرت علی که سلام خدا بر او باد، اکتفا میکنیم که فرمود: «مردم، به دولتمردان خود شبیهترند تا به پدرانشان.»
منبع خبر «خبرگزاری امین» است و پایگاه خبری _تحلیلی امین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 399105 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09141143384 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه پایگاه خبری _تحلیلی امین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.