کمتر از ده سالم بود. هر سال اسفندماه برای خرید عید میرفتیم.
سعیده پیرایش
کمتر از ده سالم بود. هر سال اسفندماه برای خرید عید میرفتیم.
آن سال ولی پدرم مشکل مالی پیدا کرده بود. پدر و مادرم این مساله را از ما مخفی می کردند ولی من و خواهرم بزرگترم چیزهایی حس کرده بودیم. با هم نشستیم و تصمیم گرفتیم امسال خرید عید را به مختصرترین حالت ممکن انجام دهیم.
روزها با هم مینشستیم و راجع به این که چه چیزهایی را باید از خرید حذف بکنیم حرف می زدیم ولی هیچ وقت به این گزینه فکر نکردیم که اصلا نباید به خرید برویم بنابراین هر روز منتظر بودیم تا پدر بیاید و بگوید که آماده شوید تا به بازار برویم.
خلاصه روزها گذشت و گذشت تا به هفته آخر اسفند رسیدیم پدرم هر روز آشفته و خسته به سر کار می رفت و می آمد و ما را این ترس در بر می گرفت که ممکن است خرید عید نداشته باشیم.
روز چهارشنبه سوری بود که پدر با خوشحالی آمد و گفت فردا به بازار می رویم. ما بچه ها از خوشحالی سر از پا نمی شناختیم.
من و خواهرم قرار گذاشته بودیم که لباس نخریم و فقط به خریدن کفش رضایت بدهیم. ولی در اولین لباس فروشی قفل شدیم روی یک پیراهن زیبا. مادر آن را تنمان کرد و هرکدام یک رنگ از آن را برداشتیم. بعد سراغ کفش رفتیم خب بدون عذاب وجدان کفش انتخاب کردیم. کفش را حذف نکرده بودیم که.
تازه پدر قول داده بود عروسک هم بخرد. این را خواهرم توی بازار یادآوری کرد. ماهی هم که برای سال تحویل نداشتیم در واقع اگر والدینمان اجازه میدادند کل بازار را جمع می کردیم و می آوردیم.
درست است که کمی عذاب وجدان گرفته بودیم ولی خب پیراهنمان خیلی خوشگل بود و به عذاب وجدانش می ارزید.
منبع خبر «خبرگزاری امین» است و پایگاه خبری _تحلیلی امین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 401236 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09141143384 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه پایگاه خبری _تحلیلی امین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.